ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٣١ - قصیده در مدح خاتم الانبیاءعلی مرتضی و بقیه امامان هدی

مظهر نور نخستین ذات پاک مصطفاست

مصطفی کو اولین و آخرین انبیاست

آنکه هستی بر طفیلش حاصل است افلاک را

وین نه من تنها همیگویم بدین گویا خداست

در صفات ذات پاکش زحمت اطناب نیست

گفته شد او صاف او یکسر چو گفتی مصطفاست

چون نبی بگذشت امت را امامی واجبست

وین نه کاری مختصر باشد مر اینرا شرطهاست

حکمتست و عصمتست و بخشش و مردانگی

کژ نشین و راست میگو تا زیاران این کراست

اینصفات و زین هزاران بیش و عصمت بر سری

با وصی مصطفی یعنی علی المرتضاست

جز علی مرتضی در بارگاه مصطفی

هیچکس دیگر به دعوی سلونی بر نخاست

مصطفی و جمله یارانش مسلم داشتند

اینچنین دعوی چو دانستند کان رمز از کجاست

حجت اثبات علمش لو کشف باشد تمام

از فتوت خود چگویم قائل آن هل اتاست

او باستحقاق امام است و بنص مصطفی

بر سر این موجب نص نیز حکم انماست

با چنین فاضل ز مفضولی تراشیدن امام

گر صواب آید ترا باری بنزد من خطاست

چون گذشت از مرتضی اولاد او را دان امام

اولین زیشان حسن وانگه شهید کربلاست

بعد ازو سجاد و آنگه باقر و صادق بود

بعد از او موسی نجی الله و بعد از وی رضاست

چون گذشتی زو تقی را دان امام آنگه نقی

پس امام عسکری کاهل هدی را پیشواست

بعد ازو صاحب زمان کز سالهای دیر باز

دیده ها در انتظار روی آن فرخ لقاست

چون کند نور حضور او جهان را با صفا

هر کژی کاندر جهان باشد شود یکباره راست

این بزرگان هر یکی را در جناب ذوالجلال

از بزرگی رفعتی فوق سماوات العلاست

بنده خود را گر چه حد آن نمیداند ولیک

دائم از اخلاص ایشان کارش انشاء ثناست

بر امید آنکه روز حشر ازینشاهان یکی

گوید این ابن یمین از بندگان خاص ماست

این عنایت بس بود ابن یمین را بهر آنک

هر که باشد بنده شان در این دو دنیا پادشاست

روح پاک هر یکی در جنه المأوی مقیم

بود و باشد کان مقام اتقیا و اصفیاست