پس آنگه که خاک زمین داد بوس
چنین پاسخ آورد فرفوریوس
که تا دور باشد خرامشپذیر
تو بادی جهانداورِ دور گیر
۳
سر از داد تو بر متاباد دهر
که داد تو بیداد را کرد قهر
ز پرسیدن شاهِ ایزدشناس
چنان در دل آمد مرا از قیاس
کزان پیشتر کاین جهان شد پدید
جهانآفرین جوهری آفرید
۶
ز پروردن فیض پروردگار
به آبی شد آن جوهر آبدار
دو نیمه شد آن آبِ جوهرگشای
یکی زیر و دیگر زبر یافت جای
به طبع آن دو نیمه چو کافور و مشک
یکی نیمه تر گشت و یک نیمه خشک
۹
ز تری یکی نیمه جنبشپذیر
ز خشکی دگر نیمه آرامگیر
شد آن آب جنبشپذیر آسمان
شد این آرمیده زمین در زمان
خرد تا بدینجاست کوشش نمای
برون زین خط اندیشه را نیست جای