ای برده سبق از همه خوبان به ملاحت
در حسن ربودی زبتان گوی لطافت
هرکس که سر از دولت عشق تو به پیچد
حقا که نه بیند بجهان روی سعادت
۳
کس را نرسد گوهر معنی به بیان سفت
در حسن بلاغت چو توای کان فصاحت
از عشق بتان گرچه ملامت رسد اما
در عشق تو دیدیم همه امن و سلامت
ره رو که بعمری نظری روی ترا دید
زان نور و صفا یافت بحق راه هدایت
۶
دانی که که دارد بجهان دیده حق بین
صاحب نظری کو بیقین دید لقایت
سودای دو گیسوی تو ای جان اسیری
شیدائی ما راکند هر لحظه زیادت