ای جمالت گشته پیدا از نقاب کاینات
حسن رخسار تو پنهان در حجاب کاینات
بهر اظهار صفات بیحد و اندازه شد
مختفی خورشید ذاتت در سحاب کاینات
تا بصحراشد پی اظهار خود سلطان عشق
کرد برپا خیمه حسن از طناب کاینات
گشت ذرات جهان تابان و روشن همچو ماه
تا نهان شد مهر رویت در نقاب کاینات
ذوق و لذت عارفی دارد که میخواند روان
جمله آیات حسنت از کتاب کاینات
چون درآید در خروش و جوش دریای قدم
کی گذارد کی،برو نقش حباب کاینات
جمله ذرات جهان همچو(ن) اسیری سایه اند
هست روی نور بخشش آفتاب کاینات