کلیم » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۱

دلخسته به پیش دادرس می آیم

آزرده ز گلشن بقفس می آیم

چون ساغر می بهر زمان در سفرم

پر می روم و تهی به پس می آیم