کردست تیغت از سر خصم ابتدای فتح
اینست ابتدا چه بود انتهای فتح
ای از ازل بقامت شمشیر نصرتت
همچون غلاف آمده چسبان قبای فتح
آمد ز بحر لطف الهی بدرگهت
چون موج سوی ساحل فتح از قفای فتح
بر دوش باد سیر کند همچو بوی گل
در گلشن جهان خبر غمزدای فتح
سرها که همچو غنچه نشکفته چیده اند
مشت گلیست از چمن دلگشای فتح
بر آب کس بنا ننهد، دست قدرتت
دایم بر آب تیغ گذارد بنای فتح
سوفار را چو غنچه زبان تر زبان شود
در عرصه ای نبرد ز شوق صلای فتح
مردان کار همچو نی تیر یک بیک
پا کرده سخت و بسته کمر از برای فتح
ابرو مثال موی دمد از زبان تیغ
از بس کند برای دلیران دعای فتح
تیغ و سنان بحال زره رشک می برند
کو از هزار دیده به بیند لقای فتح
گلزار رزم شاه جهان پادشاه را
آن بلبلم کلیم که دارم نوای فتح