«ثبّت العرش» خود جهانی هست
تا تو نقشی بر او توانی بست
عدمی بلکه یک جهان اَعدام
گشته مجموع و کرده عالم نام
نقطههای عدم بهم پیوست
در خیال تو نقش صورت بست
بس که کردم مکرر این گفتار
بو که برخیزد از تو این انکار