شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل اول » بخش ۹ - الضلال المبین

منکر حق طبیعی آمد و بس

آن خر بدگهر، سگ ناکس

دهر را کردگار می​خواند

اثر از روزگار می​داند

نظرش تا به چرخ و انجم شد

پیشتر زان نرفت از آن گم شد

دهر را نیز همچو ما می​دان

روز و شب، ماه و سال سرگردان

شیب و بالا، هبوط و اوج و قران

صفت مثل ماست در امکان

هرکه اندر صفت چو ما باشد

حاش للّه که او خدا باشد

در «اناالدهر» سر مکنون است

من بگویم تو خود بدان چون است

به هر آن سو که گردد آن گمراه

گر بداند «فثّم وجه اللّه»

هرکه داند که این چنین باشد

کفر او خود همه یقین باشد