خواجه عبدالله انصاری » طبقات الصوفیه - امالی پیر هرات » بخش ۱۶۵ - الطبقة السادسة منهم شیخ ابوالحسن سیروانی کهین

«شیخ الاسلام گفت نور اللّه قبره، کی» نام وی علی بن جعفر بن داؤد است از سیروان مغرب «بوده» شاگرد سیروانی مهین است صاحب حواص بمصر بوده و بمکه بوده مجاور سالها، و آن جا برفته شاگرد معاذ مصری ایذ و بوبکر موازینی و جنید و شبلی و ابوالخیر تیناتی و کتانی و بوعلی کاتب و بوبکر مصری٭ دیده و جز از آن از مشایخ وقت، سید بوده «بمکه مجاور» شیخ حرم در وقت خود. از بقیهٔ مشایخ یگانهٔ بی‌نظیر در روزگار خود، در تاریخ صوفیان یاد کرده شیخ سلمی ویرا گفت: کی صد و بیست و چهار سال عمر وی بکشید و معقد بود به آخر عمر. گفتند که هر گه موذن قامت کردی وی برخاستی و چون نماز بکردی باز مقعد شدی، و در حال سماع همچنان. و شیخ عمو و عباس می‌فخر کردند بدیدار وی، و چه کردندی که نه کردندی فخر. و سزید که لاف ایشان فرض بود بدان پیر.

شیخ الاسلام گفت: که از وی پرسیدند که تصوف چیست؟

گفت: الافراد و الانفراد. یگانه داشتن همت، و یگانه زیستن از خلق. وی گفتک الصوفیة مع الواردات لا مع الاوراد. ویرا حکایات است بسیار.

شیخ الاسلام گفت: «که فتح حاجی گوید» وی گفت: که صوفی از مقمات و احوال بر گذشته، آن همه زیر قدم وی‌اند و همه در حال وی جمع‌اند «شیخ الاسلام گفت: که شیخ عمو گفت، که شیخ سیروانی گفت: که آخر ما یخرج من قلوب الصدیقین حب الریاسة. و عباس گفت: که وی گفت: استوصوا بمن یحبکم، شما را وصیت می‌کنم بکسی کش شما دوست» و عمو گفت که وی گفت: گر پای دارید که به خراسان آیید بزیارت کسی کش ما دوست. فتح حاجی گوید، که سیروانی گفت: که کس بود که بزرگان درومی نگرند، ومقام او می‌بینند و خود نداند که من هیچ چیز دارم.

حدثنا الشیخ لامام الاجل السید شیخ الاسلام ناصر السنة شیخ الشیوخ «زین العلما» امام الایمة ابو اسماعیل عبداللّه بن محمد الانصاری انار اللّه برهانه و وسع علیه رضوانه قال: حدثنا الشیخ ابوالحسن علی بن بشری السجزی و ابواسماعیل احمد بن حمزة الحداد و غیر هم، قال حدثنا الشیخ الجلیل ابوالحسن علی بن جعفر السیروانی بمکة، قال ابوعقال مولی ابن عزیز قال حدثنا مولای محمد بن عزیز یعنی الابلی قال حدثنا سلامة بن روح الکندی، قال حدثنا عقیل عن الزهری عن انس بن مالک ان النبی قال: اکثر اهل الجنة البله.

هم شیخ سیروانی گفت: من طلب عزا بباطل اورثه اللّه ذلا بحق. و هم وی گفت: التصوف ترک الخلق و افراد الهمة ثم قال اثر ذلک الخلق مجنة ما دخلو فی شیئی الا افسدوه.

و هم وی گفته: من ترک تدبیره عاش عیشاً طیباً. ثم قال ما آفة الناس الاالناس. و هم وی گفته: الفقراء هم ملوک الدنیا و الآخرة استعجلواه الراحة و سیروانی گفته: الفقیر ابن وقته فاذا یطلع الی وقت ثانی فقد حرج من الفقر.

شیخ سیروانی گفت: که از جنید شنیدم که گفت: که هر که باوفاقه رسد. و دروی جامه بود افزونی که بی آن بسر شود، آن فاز بخیلی بوی رسیده بود. هم وی گفت که جنید گوید: که دوستی قوم بکشت که ایشان خود دوستی نشناخت. گفتند: شیخ را که این چون بود؟ گفت: آن فایدهٔ ایشان که بنزدیک اوست ایشانرا. و هم وی گفته: حثونا علی الطلب و هو لایجیء بالطلب و هم وی گفته وقتی یاران را: اعبدواللّه بالارواح و نحن نعبد بالاجساد شتان ما بین العبادتین

حکایت کرد از مرتعش٭ که وی گفت: لولعب الفقیر عشرین سنة ثم صدق ساعة لنجا پس شیخ سیروانی گفت: «حاشا هم من اللعب انما ارادبه قلة الیقین و هم شیخ سیروانی گفت:» که از ابوالخیر تیناتی٭ شنیدم که گفت: مرا اشراف دادند بر دوزخ، بیشتر اهل آن اصحاب رکوه و مرقع دیدم. پس شیخ سیروانی گفت: که آن نبود و مستوجب آن نشدند مگر از اندکی یقین.

«شیخ ابوالعباس احمد بن محمد بن الفضل النهاوندی» شیخ الاسلام گفت که نهاوندی گفت: ککه ایشان که خداوندان همت‌اند، اگردست چپ ایشان او را از مشغول داشتی بدست راست خود، دست چپ خود ببریدندی. و یوسف حین رازی گفت: که ایشان که خداوندان اسرارند اگر گوی گریبان ایشان از سرایشان آگاه گردد، آنرا برکنند.

شیخ الاسلام گفت: کی یکی ازین طایفه از همه تایب است و که بغایت شود ازان غایت تایب است. شیخ الاسلام گفت: که مردی بود نفط فروش نهاوندی، و فقرا از وی در دنیا می‌آسودند بآخروی را مهجور کردند، و چیزی از وی بنه ستدند پرسیدند نهاوندی را ازان گفت: او خورسند شده بود بآنک ببرکة درویشان مال وی فزاید مال او بر فقرا حرام شد.