محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل دوم - حکایاتی که بر زبان شیخ رفته » حکایت شمارهٔ ۸۷

طلحة بن یوسف العطار گفت که مدتی پیش شیخ ابوسعید بودم، چون بازمی‌گشتم مرا گفت: چون به بغداد شوی و ترا گویند کی چندین گاه کرادیدی و چه فایده گرفتی چه خواهی گفت؟ رویی وریشی دیدم؟ گفتم تا شیخ چه فرماید. شیخ گفت هرکه تازی داند این بیت بر وی خوان:

قالواخراسان اخرجت رشأ

لیس له فی جماله

فقلت لاتنکروامحاسنه

فمطلع الشمس من

وهرکه تازی نداند این بیت برو خوان:

سبزی بهشت و نوبهار از تو برند

آنی که بخلد یادگار از تو برند

در چینستان نقش و نگار از تو برند

ایران همه فال روزگار از تو برند