آوردهاند کی روزی شیخ در خانۀ خویش شد، کدبانو فاطمه را دید کی دختر خواجه بوطاهر بود و نبیرۀ شیخ و ریسمان بر کلاف میزد و سر ریسمان گم کرده بود. شیخ گفت یا فاطمه! اگر این بارت سر ریسمان گم شود این آیت برخوان تا بازیابی وَلاتَکُونوُا کَالَّتِی نَقَضَتْ غَزلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍانْکاثاً کدبانو فاطمه آن آیت برخواند، سررشته و ریسمان بازیافت.