در ولایت عشق حیرت اندر حیرت بود و وله اندر وله ای برادر در اوان مشاهدۀ معشوق حق وجود عاشق حیرت بود ووله و احتراق لَوْکَشَفها عَنْ وَجْهِهِ لَاَحْرَقَتْ سُبُحاتُ وَجْهِهِ ماانْتَهی اِلَیْهِ بِصَرُهُ.
حیرت اندر حیرت است و بستگی در بستگی
گه یقین گردد گمان و گه گمان گردد یقین