اسمش میر شمس الدین و چون از بنی عباس بوده به میر شمس الدین الی عباسی شهرت نموده. تحصیل مراتب علمی در خدمت علمای شاه جهان آباد کرده و در فقه و کلام و حدیث، صاحب مایه و بلندپایه، با وجود فضایل، طالب خدمت درویشان و غالب اوقات در صحبت ایشان. آخرالامر از برکت معاشرت ایشان به ترک علایق و عوایق دنیوی گفته و ظاهراًوباطناً طریق طریقت پذیرفته ملبس به لباس فقر شده سیاحت نموده و درجات عالیه حاصل فرمود ودر نظم ونثر تألیفات دارند و در عروض و قافیه رسالات پرداختهاند. دیوانش هفت هزار بیت میشود. با علی قلیخان لگزی معاصر بوده. از اشعار اوست:
مِنْغزلیّاتِه
نیست ممکن که به یک شهر دو سلطان باشد
در دل هر که غم اوست غم عالم نیست
٭٭٭
درد ما را چاره درد دیگر است
چون خمار می که از می میرود
٭٭٭
یار در چشم و دیدنش مشکل
راه نزدیک و طی شدن دشوار
٭٭٭
با آنکه پاره کردیم زنجیر عقل صد بار
زان زلف میتوان بست ما را به تار مویی
٭٭٭
اثر از هستیم نگذاشت فکر آتشین خویی
زسامانم چه میپرسی سری مانده است و زانویی
رباعی
در چشم کسی که صاحب عرفان است
واجب ظاهر به صورت امکان است
زان گونه که حرف و صوت خیزد ز نفس
پیدایی ما از نفس رحمان است