درآن میدان هنومان دلاور
همی زد پیل را با پیل دیگر
وزیده چون سموم بادیه تیز
به فرق دشمنان کرده فنا ریز
غریوان چون نهنگ موجۀ نیل
هلاک دیو زادان را تب پیل
گریزان حلقه حلقه پیل زان به بر
پراکنده ز باد انبوهی ابر
چو طوفانی ز دریا تند جسته
بسا کشتی به یک دیگر شکسته
ز پور باد پیلان رفته پر دور
چو پران کوهها از نفخۀ صور
به هر سو بوی خشم او گذشتی
رخ پیلان ز بادش لقوه گشتی