چه دادخواهی از این دادخواهِ پوشالی
ز شاهِ کشورِ جم جایگاهِ پوشالی
به جای تاجِ کیانی و تختِ جم مانده است
حصیرِ پاره به جا و کلاهِ پوشالی
به قدر یک سرِ مویی عَدو نیندیشد
از این سپهبد و از این سپاهِ پوشالی
ز آه سینهٔ پوشالی آتشافروزیم
به کاخ و قصر و به این بارگاهِ پوشالی
ببین چه غافل و آرام خفته این ملّت
چو گوسفند در آرامگاهِ پوشالی
پناهِ ملّت مجلس بُوَد چو گردد چاه
پناهگاه بسوز این پناهِ پوشالی
بگو چگونه ز دنیا گذشتهای درویش
که دل نمیکنی از خانقاهِ پوشالی
بهار آمد و عارف نمیشود سرسبز
ز باغ و لاله و خرّم گیاهِ پوشالی