حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۱۲

ای ز ما و من شده فانی بهنگام شهود

پس ترا بر مقعد صدق احد جا آمده

بر سر خوان ابیت عند ربی بهر تو

بی ابا هر شب اباهای مهیا آمده

از شراب لایزالی وقت نوشیدن ترا

اسم باقی خدا ساقی صهبا آمده

در دبستانی که تو در وی ادب آموختی

تا دلت بر سر آن آداب دانا آمده

آدمی گر شد معلم مرملایک را بفضل

همچو طفلان از برای حفظ اسما آمده

قصر قدرت را چو معمار قدر آراسته

صد هزاران کسر از او در طاق کسرا آمده

صد مسارت در سیا و از قدومت ساده را

وافتی از ترس تو در دین ترسا آمده

خاک پایت آب رحمت بود کز تأثیر او

نار اهل النار را آسیب اطفا آمده

هر کجا رایت علم افراشته از روی نصر

رایت فتح آیت انا فتحنا آمده

در حدیبیه پس از رجعت بصد نصر و ظفر

فتح خیبر از پی تصدیق رویا آمده

بعد از آن از فتح مکه با جنود ایزدی

بر سر منشور تصدیق تو طغرا آمده

تا تو بر یک پا نسوزی تا سحر مانند شمع

از پی وضع قدمها امر طه آمده

تا سوی لاهوت بیرون آئی از ناسوت دون

از الوهیت چو بر جانت تجلی آمده

مارمیت اذرمیت لکن الله رمی

خلعتی بر قد تو بس چست و زیبا آمده

آنچه ایزد بیعتت را بعیت الله خوانده است

بر کمال ذات تو برهان دعوی آمده

ای حبیب حق توئی محبوب ارباب صفا

عیش ایشان لاجرم از تو مصفا آمده

ساعد دین هدی را زیب تازه داشتن

هم به پشت و بازوی یارانت یارا آمده

آن ولی حق وصی مصطفی کز فضل او

اهل گیتی را بدرگاهش تولا آمده

آفتاب آسمان قدری که ز ابردست او

برقهای آبگون بر فرق اعدا آمده

نور چشم دین و ملت هست سبطینت که هست

خاک پاشان توتیای چشم جوزا آمده

مشتری خاک پاشان زهره زهرا شده

زانکه هر یک قرة العینین زهرا آمده

خوف عمین تو خالی کرده گیتی از سگان

زانکه هر یک در دغا چون شیر هیجا آمده

نیست اندر دست ما غیر از درودی والسلام

بر تو و بر آل و اصحاب موفا آمده

ای عزیز مصر معنی طوطی طبع حسین

هر زمان از شکر شکرت شکرخا آمده