عالما علم ز دلها نه تو داری و نه من
خبر از شورش دنیا نه تو داری و نه من
نشئه هست در این بزم نهان در هر دل
علم از این باده و مینا نه تو داری و نه من
در سری نیست در این دهر که سودایی نیست
خبری ز آن سر و سودا نه تو داری و نه من
ای دل از پیچ و خم زلف بتان دست بدار
ره در این سلسله اصلاً نه تو داری و نه من
به خیال قدش ای ماه چه سرگردانی
راه در عالم بالا نه تو داری و نه من
آنچه امروز بر آن ما و تو داریم نزاع
باخبر باش که فردا نه تو داری و نه من
هست قصاب جهانی که تماشا دارد
حیف کاین دیده بینا نه تو داری و نه من