تا بار عشق بر دل پرغم گذاشتیم
چندین هزار غم به سر هم گذاشتیم
روزی که غمزه تو ز کین برکشید تیغ
ما دست رد به سینه مرهم گذاشتیم
دادیم سر به حکم تو از بهر قتل خویش
انگشت تا به دیده پرنم گذاشتیم
گردید ثبت دفتر غم سرنوشت ما
تا پای در قلمرو آدم گذاشتیم
یکباره ز اهل شوق گرفتند خوشدلی
بر محضر زمانه چو خاتم گذاشتیم
قصاب انتخاب نمودیم درد عشق
خوش منتی به مردم عالم گذاشتیم