برنمیآید به کار کس ثبات بیمحل
مرگ به زندانیان را از حیات بیمحل
طبع اگر آزادهدل را نیست صرف لعل یار
کم ز صندل نیست در لذت نبات بیمحل
زود پیدا گشت خط و کشت ما را ز اضطراب
گشت این معموره ویران از برات بیمحل
جانب اغیار رو کردن ز خوبان بدنما است
نیست کمتر از گنه دادن ز کوه بیمحل
مفلس عاصی است ز ارباب جهان قهارتر
ظلم بسیار است اکثر دردهات بیمحل
نفس را سرکش نمودن از ملامت خوب نیست
کم ز کشتن نیست قصاب این نجات بیمحل