دیده تا چند به دیوار تو یا شاه نجف
مردم از حسرت دیدار تو یا شاه نجف
زین گلستان گل عیشم رسد آن دم که فتد
نظرم بر گل رخسار تو یا شاه نجف
روضه خلد برین خوار بود در نظرش
هر که گل چید ز گلزار تو یا شاه نجف
نیست حرفی که ز سرّ دو جهان آگاه است
هرکه شد آگه از اسرار تو یا شاه نجف
نقد و جنس دو جهان را به فدای تو نمود
هرکه گردید خریدار تو یا شاه نجف
گفتی آیی به سرم چون رودم از تن جان
نیست انکار در اقرار تو یا شاه نجف
بیمی از تاب صف حشر ندارد قصاب
هست در سایه دیوار تو یا شاه نجف