عشق بیدردسر نمیباشد
بحر بیشوروشر نمیباشد
نکند جا به هر دلی غم دوست
هر صدف را گهر نمیباشد
عاشقان را به جز شهید شدن
آرزوی دگر نمیباشد
چه کنی منعم از پریدن رنگ
بیدلان را جگر نمیباشد
یا بکش یا خلاص کن ما را
صبر ما اینقدر نمیباشد
چشم ریزش ز هر خسیس مدار
خار و خس را ثمر نمیباشد
ای دل از دیدنش ز خویش برو
بهتر از این سفر نمیباشد
یار قصاب را بخواهد کشت
خوبتر زین خبر نمیباشد