خط سبز از رخت چون سر زند جان میکند پیدا
برای زندگی خضر آب حیوان میکند پیدا
وطن در کنج لب میباشد اکثر خال مشکین را
برای خویش طوطی شکرستان میکند پیدا
جنونم برده از راهی که زنگش میتوان بستن
هما گر استخوانم در بیابان میکند پیدا
دلش آیینه زار عکس مهر و ماه میگردد
کسی کو مهر او در سینه پنهان میکند پیدا
ز لذت تا قیامت جای تیغش میمکد لب را
دلی کز غمزهاش زهم نمایان میکند پیدا
زحق قصاب مگذر میتوان خواندن فلاطونش
برای درد عاشق هرکه درمان میکند پیدا