جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۲۶

امروز درین شهر هر آن دل که شود گم

در حلقه گیسوی تو باید طلبیدن

چون سرو ثبات قدمی گیر که رشته ست

چون بلبل ازین شاخ بدان شاخ پریدن

باید قدمی بر سر هستی زدن اوّل

وانگه رقم عشق تو بر خویش کشیدن

هر کس هوسی دارد و مقصود و مرادی

مقصود من از دوست به مقصود رسیدن