وحدت کرمانشاهی » غزلیات » شمارهٔ ۶۰

یاس را هرگز مباد ای دوست در دل ره دهی

زان که در این راه می‌افتی به چاه گمرهی

نا امیدی می‌کند محرومش از الطاف حق

گر کسی را نیست از الطاف یزدان آگهی

از عدم یک گام نبود بیش تا ملک قدم

همچنین یک گام باشد از گدایی تا شهی

گشته زندانی مخوف از بهر دانایان محیط

فتنه‌ها از ابلهان خیزد امان از ابلهی

مقصد از خلق بشر عرفان حق بود از ازل

ساغر وحدت مباد از باده عرفان تهی