نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۹۸

دل من کنعان است و چاه سینهٔ زندانش

جهان مصر بلاخیز و خرد یعقوب نالانش

عروس چرخ مینایی به صد کید زلیخایی

کشد هر دم ز رعنایی به سویی طرف دامانش

الا ای باد روحانی ببر زین ماه زندانی

به نزد پیر کنعانی خبر از کید اخوانش