غبار همدانی » غزلیات » شمارهٔ ۴۸

اگر چه نیست ترا هیچ پاس اهل وفاق

بیا که طاقتم از دوریت رسیده به طاق

کمان ابرویت ار مختلف زند تیرم

رواست آنکه گهی جفت خوانمش گه طاق

به دشمن این سخن غم فزا نباید گفت

که تنگ بسته بخون ریز دوست دست نطاق

درون سینۀ ما نیست کینۀ احدی

دلی که خانه عشق است نیست جای نفاق

مرا مهارت خط پیاله آنقدر است

که فی الحقیقه فلاطون حکمت الاشراق

بگو به گوش زمین ای غبار چون خسبی

تو ساکنی متحرک چراست هفت رواق