جامی » بهارستان » روضهٔ هشتم (در حکایات حیوانات) » بخش ۱۴

سرخ زنبوری بر مگس عسل زور آورد تا وی را طعمه خود سازد، به زاری در آمد که با وجود این همه شهد و عسل مرا چه قدر و محل که آن را بگذاری و به من رغبت آری؟ زنبور گفت: اگر آن شهد است تو شهد را کانی و اگر آن عسل، تو سرچشمه آنی.

ای خوش آن مرد حقیقت که ز پیغام و سلام

رو بتابد به سوی مایده وصل رود

اصل چون روی نماید ز پس پرده فرع

فرع را باز گذارد به سر اصل رود