حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۰۷

مداوای جنون از دیده بی‌خواب می‌آید

کز او دایم به گوش من، صدای آب می‌آید

شبی در بزم بی‌سامان من ای هم‌نشین، بنشین

چراغ داغ من کافی‌ست، تا مهتاب می‌آید