حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۰۲

دامن فشاند و شمع مزارم به باد داشت

گویا همان شکایت عاشق به یاد داشت

چشم سفید گشته، مرا صبح وصل شد

از بس وفا به وعده او اعتماد داشت