حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۱۸۱

صوفی که بود اساس کارش بر زرق

ژاژش به دهان، خاک سیاهش بر فرق

خضر ره اوا پای سست، در گام نخست

نوح دگران و خویش تا گردن غرق