حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۳

حسنش، به می از حجاب بیرون آمد

عریان، آتش ز آب بیرون آمد

آمد سحری بر سر بالینم و گفت

برخیز که آفتاب بیرون آمد