حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۳۵

که گفتت گرد سر آن طرهٔ عنبرفشان بندی؟

ز ابر خط به خورشید قیامت سایه بان بندی

نمی آموزمت منع نگاه از دشمنان کردن

خدا ناکرده میترسم که چشم از دوستان بندی

کلید فتح مطلبها لب خاموش می باشد

در اقبال بگشاید، اگر قفل زبان بندی

به خون خواهد نشاندن، تیغ بی باک مکافاتش

چرا باید به کین خصم سنگین دل میان بندی؟

صباح شادمانی تحفه آرد، شکر و شیرت

اگر از خوردن غم های بی حاصل دهان بندی

حجاب از راه برخیزد، نقاب آن ماه بگشاید

اگر یک دم در دل را، به روی این و آن بندی

حزین ازگوشهٔ بیت الحزن بیرون منه پا را

تو با این بسته بالیها، چه طرف از بوستان بندی؟