حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۷۹۹

تیغت از فرق مبتلا رفته

از سرم سایه هما رفته

بس که بیگانه مشربان دیدم

از لبم حرف آشنا رفته

رفته بر پیکرم ز گردش چرخ

آنچه بر دانه ز آسیا رفته

از میان رفته ایم تا من و دل

جم و جام جهان نما رفته

طاق ابروی اوست کعبه ما

دل به آن قبلهٔ دعا رفته

نگهم تا به خاک درگه او

به تکاپوی توتیا رفته

مستی افزاست نغمهٔ تو حزین

دل ازین طرز آشنا رفته