حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۶۹۰

در غمت ترک گفتگو کردم

دهن زخم را رفو کردم

هر چه می گفت از غمت شد راست

با تو دل را چو روبه رو کردم

من گدای در خراباتم

هر چه دادند در کدو کردم

سیر چشمم ز نعمت دو جهان

خاک در چشم آرزو کردم

مغزم آشفته تر شد از دستار

دهن شیشه را چو بوکردم

مجلس باده شاهدی می خواست

دست درگردن سبوکردم

به می از لوث زهد خشک حزین

دلق آلوده شستشو کردم