حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۶۵۶

اگر من بیستون عشق را تعمیر می کردم

به آهی سنگ را چون سینه ناخن گیر می کردم

اگر همّت ز من می خواست دل های سحرخیزان

دم گرمی به کار آه بی تاثیر می کردم

۳

دلی ز اندیشه فارغ داشتم در می پرستیها

به یک ساغر علاج عقل پرتزوبر می کردم

ندارد حسن لیلی چون من، از خود رفته مجنونی

سواد زلف او می گفتم و شبگیر می کردم

به یاد زلف مشکینش من شوریده سر، شبها

مسلسل قصه ای در حلقهٔ زنجیر می کردم

۶

دل عاشق سخن، میشد اگر یک ره دچار من

حکایت ها از آن مژگان خوش تقریر می کردم

حزین گر می گشودم پرده از کار جم و جامش

دل دنیاپرستان را، ز عالم سیر می کردم