تلخ از لبت، ای خسرو خوبان به گدا بس
از همچو تویی قسمت ما جور و جفا بس
پیش تو کند فاش، پریشانی عاشق
پیغام دلم با سر زلف تو، صبا بس
با عفو، گناهی بتر از ترک گنه نیست
چون دوست کریم است، مرا فعل خطا بس
با سایهٔ گل خوی کن و نالهٔ بلبل
درگلشن ایجاد همین برگ و نوا بس
بر سر گل باغ تو زیاد است حزین را
او را ز گلستان تو یک برگ گیا بس