حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۷

ز حشر مستی ما را چه باک خواهد بود؟

چو نامه در کف ما برگ تاک خواهد بود

ز دستبرد نگاهت، چو صبح روشن شد

که تا به حشر، مرا سینه چاک خواهد بود

زبان شانه سر حرف کی به چنگ آرد؟

چنین که طرّه تو را، تابناک خواهد بود

چرا به سجدهٔ اهریمنان به خاک نهی

سری که در قدم دوست خاک خواهد بود؟

حزین اگر رخ ساقی عرق فشان گردد

تو را ز دل صدف سینه پاک خواهد بود