بوی زلفی به گریبان صبا ریخته اند
طرفه شوری به دماغ دل ما ریخته اند
به سر کوی تو ای قبلهٔ ارباب نیاز
نقش پیشانی دل تا به سما ریخته اند
صفحهٔ خاطر افلاک ندارد ز انجم
اینقدر داغ که در سینه ما ریخته اند
کام بخشان جهان با کف فیّاض چو ابر
عرق شرم، به دامان گدا ریخته اند
در بیابان محبت عوض ربگ روان
پاره های دل ارباب وفا ربخته اند
راز کونین حزین ، از دل روشن پیداست
طرح این آینه را خوش به صفا ریخته اند