رخسار تو را تازگی از چشم تر کیست؟
این خرّمی از فیض بهار نظر کیست؟
حاشا چه کند، ترک نگاه تو ز قتلم
این دشنهی آلوده به خون، در کمر کیست؟
لب میمکم از مائدهی درد، خدا را
زهر این همه شیرین به امید شکر کیست؟
خون گرمیاش آتش زده در جیب مشامم
در مغز جنون، بوی کباب جگر کیست؟
نور افق تیرهی بختم شده داغی
این اختر فرخنده چراغ سحر کیست؟
خاکسترِ طور است بیابانی رشکش
در دامن بال و پر پروانه، سر کیست؟
حسرت شکند در رگ ما گرسنه چشمان
بر سفرهی غم، خون جگر، ماحضر کیست؟
در عربده با مهر بود، خوی غیورم
با سوختهام دست و گریبان شرر کیست؟
من هوش ندارم که به لب گوش بدارم
با زمزمهی قاصد آهم خبر کیست؟
پیچیده به آغوش سحر طرهی آهم
این زلف، پریشان شدهی دوش و بر کیست؟
ای بی خبر از جلوهی این برق سواران
گَرد نفس گرم من از رهگذر کیست؟
رسوایی ما رفته به دامان قیامت
این چاک به اندازهی جیب جگر کیست؟
جز سوخته پروانهی شمعت که حزین است
صد دام و قفس در شکن بال و پر کیست؟