مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۸۶ - صفت یار تیغ زن گفته

آهخته چه داری مدام تیغت

ای دوست بگو بر که کینه داری

ماند صنما غمزه و رخت را

تیغ تو به تیزی و آبداری

مریخ شوی چون سلیح پوشی

زهره شوی آنگه که می گساری