مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۷۲ - دل دلدار چو مغناطیس است

ای خجسته بر چو سیم تو را

تیغ بدریده غیبه جوشن

آنکه شمشیر زد همی گه جنگ

قصد زحمت نکرد گاه زدن

دل تو هست سنگ مغناطیس

به سوی خویش می کشد آهن