مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۱۲ - صفت دلبر کشتی گیرست

ای دلارام یار کشتی گیر

سینه تو ز سنگ آکنده ست

هر تنی کش برت زده ست آسیب

همچو مارش ز هم پراکنده ست

که تواندت بر زمین افکند

ماه را بر زمین که افکنده ست