در سیر اکابر سلف مطالعه افتاده است که در ازمنه ماضیه عفت را یکی از خصایل اربعه شمردهاند، و در آن فرمودهاند: عفت عبارت است از پاکدامنی؛ و لفظ عفیف بر آن کس اطلاق کردندی که چشم از دیدن نامحرم، و گوش از شنیدن غیبت، و دست از تصرف در مال دیگران و زبان از گفتار فاحش و نفس از ناشایست بازداشتی. چنین کس را عزیز داشتندی. و اینکه شاعر گفته:
بر همه خلق سرافراز بود هر که چو سرو
پاکدامن بود و راسترو و کوتهدست،
مصداق همین معنی است. گویند حکیمی مذمت کسی از پسر خود بشنید گفت «یا بنی مالک ترضی ان یکون بلسانک مالاترضی ان یکون علی بدن غیرک؟» شخصی شکایت دیگری میکرد و عیوب او با امیرالمومنین حسن بن علی میگفت امیرالمومنین علی با پسر گفت: «یا بنی نزه سمعک عنه فانه نظر الی اخبث ما فی وعائه فافرغه فی وعائک» منصور حلاج را چون بر دار کردند گفت «در کوچکی بر شارعی میگذشتم آواز زنی از بام شنیدم از بهر نظاره او بالا نگریستم، اکنون از دار به زیر نگریستن کفارت آن بالا نگریستن میدانم.»