جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » رباعیات » شمارهٔ ۱۴

ای خوانده به عزم رفتن افسون همه

بگرفته غمت درون و بیرون همه

ما زنده به آنیم که بازآیی زود

گر دیر آیی به گردنت خون همه