جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » رباعیات » شمارهٔ ۳

دل گوهر سبحه محبت می سفت

وز ساحت جان غبار غفلت می رفت

یک غنچه ز باغ حسن جانان بشکفت

جلت سبحات وجهه الباقی گفت