جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۲

ای پیک دوست پیش آ کت دست و پا ببوسم

دستت جدا بگیرم پایت جدا ببوسم

روی تو دیده چشمش روی تو را ببینم

چشم تو دیده رویش چشم تو را ببوسم

نامه به دست داری از کار رفت دستم

بگشای تا ببینم پیش آر تا ببوسم

چشمش برآن فتاده دستش به آن رسیده

دیده بر آن بمالم هر لحظه یا ببوسم

حرف وفاست در وی مهر رضاست بر وی

آن از درون بخوانم وین بر قفا ببوسم

مشکین گیاست خطش خوشبو گلش معانی

خوشبو گلش ببویم مشکین گیا ببوسم

مستسقیم من و آب آن نامه بوسه دادن

سیری کجاست جامی گر عمرها ببوسم