چون قدح کز شراب پر گردد
چشمم از خون ناب پر گردد
ماه نو ساغر، آفتاب می است
ماه نو ز آفتاب پر گردد
بس که سوزد دلم جهان چه عجب
گر ز دود کباب پر گردد
تشنه عشق را چه سود کند
بحر و بر گر ز آب پر گردد
نکند کار نیم قطره آب
گر جهان از سراب پر گردد
عالم از تاب خور ز برقع تو
به یکی رشته تاب پر گردد
حال خود گر رقم زند جامی
پشت و روی کتاب پر گردد