از دو چشم تو مست بسیار است
وز لبت می پرست بسیار است
همچو از عشق توبه ما را
طره ات را شکست بسیار است
۳
کم بود چون دو ساعدت هرچند
دست بالای دست بسیار است
غمزه ات را به قتل خسته دلان
تیر رفته ز شست بسیار است
باغ لطفی و از سنان ستم
گرد تو خاربست بسیار است
۶
به هوای تو از سحرخیزی
ذوق اهل نشست بسیار است
رد مکن نقد هستی از جامی
کز گدا هرچه هست بسیار است