جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۴۹

بلبلا هر شب تو را این ناله های زار چیست

لحنهای خوش ز منقارت چو موسیقار چیست

هر سبق کز دفتر گل خوانده ای چون یاد توست

ز اول شب تا دم صبح این همه تکرار چیست

گر نیی موسی و بستان وادی ایمن تو را

این فروزان آتش گل بر درخت خار چیست

گر نه گلشن کارگاه مانی است از تازه گل

هر طرف صد دایره بی گردش پرگار چیست

واعظم خواند به زهد و توبه و مطرب به می

در میان من مانده حیران تا صلاح کار چیست

سالها در خدمت پیر مغان زنار بند

تا شود روشن که سر بستن زنار چیست

هرچه آید چون بود بر موجب فرمان دوست

زاهد خلوت نشین را این همه پندار چیست

بر صریر خامه جامی گر نه چشمت خون گریست

جا به جا سرخی تو را بر دفتر اشعار چیست