جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قطعات » شمارهٔ ۴۱

دست در تن تن بسیار مزن ای مطرب

رونقی می دهش از شعر نکو گفتاری

جان این تن تن بیهوده تو شعر خوش است

هست هر تن که در او جان نبود مرداری